مقالات

رعایت حق کپی‌رایت، احترام به اندیشه دیگران است.

آیا تاکنون درمورد “مالکیت معنوی” شنیده‌اید؟ در صورت آگاهی، آیا اساسا به چنین حقی اعتقاد دارید؟ در همین ابتدای کار برای ساده شدن موضوع خود را نویسنده‌ای تصور کنید که در حال خوش فروش گسترده آخرین کتاب‌اش غوطه‌ور است. استقبال از تازه‌ترین اثرتان بقدری است که اشتیاق نوشتن کتابی دیگر را در شما شعله‌ور می‌کند. اما به ناگاه شنیدن خبری تلخ، این آتش شعله‌ور را به خاکستری سرد و مرده بدل می‌کند. کتابی که حاصل رنج مکرر و مکاشفات ذهنی سال‌های دراز عمرتان است، در جایی دیگر و به دست کسی دیگر، در حال چاپ و توزیع است، بی‌اینکه حتی ریالی به حرمت سوی از دست‌رفته چشمان‌تان به شما پرداخته باشند. این نه سرقت ادبی است و نه تضییع حق موءلف. بلکه بی‌شرمانه‌ترین عملی است که چکیده روح شما را به تاراج برده است.
اما در آشفته‌بازاری که این روزها بر حوزه تولید و نشر ایده‌‌ها و تالیف‌ها حاکم است، کمتر کسی را می‌توان یافت که کمینه به الفبای اخلاق حرمت نهاده و حق کپی‌رایت، آنچنان که شایسته ساحت فکر و اندیشه است را ادا کند. دردناک‌تر اینکه در این بازار اخلاق گم‌کرده، حق را چنان بر دار تکثر آویخته‌اند که دیگر هیچ‌کس را توان بازیافتن‌اش، به شکل و شمایل ابتدایی نیست.
چه سردی سنگینی بر دل اندیشه‌ورزان و هنرمندان آوار می‌شود، وقتی که می‌بینند حاصل فکر و اندیشه‌شان بنام بی‌هنران و دزدان قلب می‌شود. شگفت آنکه این وقاحت و چپاول‌گری چنان عمومیت یافته است که گویی هنر و خلاقیت را از سرچشمه خشکانده‌اند.
بی‌تردید هر آنکس که به جبر زمانه و به اقضای پیشه و حرفه‌اش، تلاش می‌کند تا چیزی از اندوخته‌ها و یافته‌های فکری‌اش را در فضای مجازی نشر دهد، نه بیکاره‌ای است که تنها به قصد قربه‌الی‌الله قلم می‌زند، و نه موجودی خارج از حسیات یک انسان که در برابر به یغمارفتن یگانه سرمایه‌اش بی‌تفاوت باشد و غیرت نکند. پس همانطور که پیش از این و پیش از من نیز گفته‌اند و نالیده‌اند، بهتر است بجای بلعیدن تن نحیف اندیشه و ایده هنرمندان، برای حتی لحظه‌ای به طبیعت خویش بازگردیم و از برکه هنر خویش بهره برداریم.

دیدگاهتان را بنویسید